عینک ستاره سرور کتبی پرندهای دست تکان داد و مادربزرگ را به آسمان دعوت کرد. مادربزرگ رفت. به آسمان نگاه کردم. مادربزرگ با عینکی از ستاره به ماه تکیه داده بود.