یک عالمه آرزو ناصر کشاورز مامان من دوخت یک دانه دامن چیندار و خوشگل اندازهی من دور و برش بود یک عالمه گل من مثل بلبل درآن همه گل پوشیدم آن را خوشحال و خندان یک بوس کردم از لپ مامان