مجله خردسال 58 صفحه 13

ننه جیقیل و کدو قِلقِلِ زَن ! نوشته و تصویر از مانا نیستانی روزی روزگاری یه پیرزن زندگی می کرد که عادت داشت هر روز به خونه ی نَوه اش جیقیل بره و با او فوتبال بازی کنه . . . به من می گن ننه رونالدو سلام بچه ها! دلم واستون تنگ شد گفتم بیام سلام کنم یه روز ننه جیقیل به سمت خونه جیقیل حرکت می کنه و در راه به یه چهارراه می رسه . . . اِوا ننه ! * چراغ عابر پیاده قرمزه اما کی حال داره وایسه! رد می شم. * معمولاً پیرزن ها این حرف را می زنند.!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 58صفحه 13