
با معرفی شخصیتهای
داستان به کودک ازاو
بخواهید در خواندن
داستان شما را
همراهی کند
لاکپشت
خرچنگ
ماهی کوچولو
باغ روی آب دلفین
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچکس نبود.
یک روز وقتی که و با هم بازی میکردند، پیـش آنهــا آمد و گفت: «دلتــان میخواهد یک چیز قشنگ ببینید؟» گفت: «حالا نه. چون میخواهیم بازی کنیم.» اما خیلی دلش میخواست ببیند چه چیز قشنگی پیدا کرده، برای همین هم گفت: «من دلم میخواهد آن چیز قشنگ را ببینم.» با خوشحالی گفت: «پس با من بیا ...» به گفت: «تو هم با ما بیا. بعد برمیگردیم و با هم بازی میکنیم.» این طوری شد که و به دنبال رفتند تا چیزی را که میگفت ببیننــد. کمی جلوتر، پشت یک سنگ بزرگ را دیدند.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 68صفحه 17