مجله خردسال 70 صفحه 22

مادربزرگ را در ماه دیدم سرور کتبی امروز مادربزرگ را در گردی ماه دیدم. گفتم: «مادربزرگ چه کار میکنی؟» مادربزرگ گفت: «دارم حمام میکنم.» مادربزرگ دوش را باز کرد. مهتاب از دوش حمام پایین آمد و روی سر مادربزرگ ریخت. مادربزرگ موهایش را با مهتاب شست.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 70صفحه 22