مجله خردسال 77 صفحه 20

قصهی حیوانات 1) خانم جوجه تیغی به بچههایش شیر داد. بچهها سیر شدند و خوابیدند. 2) خانم جوجه­تیغی کنار رودخانه آمد و منتظر نشست. آقای جوجه تیغی دیر کرده بود و او خیلی نگران بود. 3) خانم جوجه­تیغی از سگ آبی پرسید: «آقای جوجه­تیغی را ندیدی؟ خیلی دیر کرده، نگران او هستم.»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 77صفحه 20