مجله خردسال 91 صفحه 6

با نوکش برگ را کنار زد و جوجه کوچولو را برداشت و پر زد و رفت توی لانه. جوجه را زیر بالش گرفت و او را گرم کرد. درخت نفس راحتی کشید. جوجه آرام خوابید. پیشی اخم کرده بود و به آسمان نگاه می­کرد. او از دست همه عصبانی بود. از درخت، از باران، از برگ، حتی از چمن!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 91صفحه 6