کوچولو کمی فکر کرد و بعد جواب داد: «نوکت را دراز میکنم و کمی هم رنگ سیاه به بالهایت میزنم. آنوقت تو یک کلاغ زیبا میشوی.» کبوتر، نه ! ببخشید کلاغ، خیلی خوشحال شد. چون حالا همهی رنگها را در پر و بالش داشت.