مجله خردسال 101 صفحه 10

قلک حسن حسینی همیشه می­خرد پول بابایم از سرکار بعد برای خرید ما می­رویم به بازار خیلی خیلی می­سوزد دلم برای بابا چون که نمی­خرد او لباس نو مثل ما قلک کوچک من که جنس آن سفالی­ست نمی­خورد به دردم چون که همیشه خالی­ست کاشکی می­بردم خرید بابا را من با لبخند آقای قلک فروش قلک پر، یکی چند؟

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 101صفحه 10