مجله خردسال 101 صفحه 21

4) اما وقتی با دقت نگاه کرد متوجه شد که خانم غاز منتظر به دنیا آمدن جوجههایش است. 6)همین موقع اولین جوجه از تخم بیرون آمد. خانم غاز خوش حال بود و غش­غش می­خندید. هم به کار اردک، هم به خاطر به دنیا آمدن جوجه­اش! 5) اردک روی یک تکه چوب پرید، یک بال و یک پایش را بلند کرد و خیلی با ادب گفت:«معذرت می­خواهم خانم غاز!»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 101صفحه 21