مجله خردسال 117 صفحه 19

مادر از خود مقداری پول در آورد و به خانمی که پشت میز نشسته بود، داد. بعد به کوچولو گفت که حالا را در گوشه­ای بگذار تا بقیه هم بتوانند از آن استفاده کنند. وقتی کوچولو پیش مادرش برگشت، دیدکه یک دست مادر است و توی آن یک ، یک ، ، یک و است. مادر گفت: «حالا می­توانیم به خانه برگردیم.» کوچولو را از مادر گرفت. او حالا یاد گرفته بود چه طوری از یک فروشگاه بزرگ خرید کند.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 117صفحه 19