مجله خردسال 130 صفحه 17

با معرفی شخصیتهای داستان به کودک ازاو بخواهید در خواندن داستان شما را همراهی کند خرگوش بز خرس همسایه­ها یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. در یک جنگل سبز و قشنگ، بزرگی زندگی می­کرد که همیشه تنها بود. چون او دوست نداشت کسی به خانه­اش بیاید. دوست نداشت به خانه­ی کسی برود. برای همین هم اصلا با کسی دوست نبود. بزرگ با و همسایه بود. و با هم دوست بودند. هر روز با هم به دشت می­رفتند. خوراکی جمع می­کردند. به خانه­ی هم می­رفتند و در کارها به هم کمک می­کردند. یک روز به گفت: «بیابه خانه­ی برویم و کمی از سبزیهایی که چیده­ایم برای او ببریم.»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 130صفحه 17