با معرفی شخصیتهای
داستان به کودک ازاو
بخواهید در خواندن
داستان شما را
همراهی کند
موش
گوسفند
سگ خواب آلود
سگ گاو
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود.
یک روز قشنگ بهاری، و به دشت رفتند تا علفهای تازه و خوش مزه بخورند.
هم همراه آنها رفت تا و گم نشوند.
وقتی به چمنزار رسیدند، روی علفها دراز کشید و کمی بعد چشمهایش را بست و خوابید.
، به گفت: «نگاه کن! آن طرف، پر از علفهای سبز و تازه است.»
گفت: «از اینجا دور نشو! خطرناک است.»
گفت: «تو بزرگ و قوی هستی، بیا با هم برویم و علفهای تازه بخوریم.»
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 131صفحه 17