مبارک است!
دو تا گنجشک کوچولو روی درخت سیب خانهی ما لانه ساخته بودند.
آنها منتظر به دنیا آمدن جوجههایشان بودند.
درخت سیب خانهی ما پر از شکوفه بود.
درخت هم منتظر میوه شدن شکوفههایش بود.
امروز پدر به خانه آمد و گفت: «بچهی عمه جان به دنیا آمد!»
مادرم گفت: «مبارک است! سیبهای درخت هم رسیدهاند، برایشان سیب ببریم!» از پنجره به درخت سیب نگاه کردم و گفتم: «جوجه گنجشکها هم به دنیا آمدند!»
پدر گفت: «مبارک است!» مادر گفت: «مبارک است!»
من دور اتاق چرخیدم و گفتم: «سیبهای رسیده مبارک است. تولد جوجهها مبارک است، تولد بچهی عمه جان مبارک است»
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 131صفحه 22