اول یک کم خندید: چک، چک ...
بعد دوکم خندید: چک. چک ... چک چک ...
بعد یک عالمه خندید. آن قدر خندید که اشکش درآمد.
خورشید هم آنها را دید.
گروگر خندید.
باد هم خندهاش گرفت.
لباسها را زمین گذاشت و هوهو خندید.
باران میآمد.
آخ و اوخ سرشان را بالا کردند. ابر سیاه را نگاه کردند.
اوخ گفت: «آخ جون، داره بارون میآد!» آخ گفت: «اوخ جون، داره بارون میآد.»
بعدباخوشحالی بالا وپایینپریدندو خواندند:
«بارون میآد، شر شر پشت خونهی هاجر هاجر عروسی داره دمب خروسی داره»
ابر سیاه چک و چک میخندید. خورشید، گر و گر میخندید. باد، هوهو میخندید.
آخ و اوخ هم، بدون لباس، زیر باران بالا و پایین میپریدند و آواز میخواندند.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 148صفحه 6