مجله خردسال 165 صفحه 17

با معرفی شخصیتهای داستان به کودک ازاو بخواهید در خواندن داستان شما را همراهی کند میوه کیف پول چتر پاکت شیر شیشه­ی عسل در فروشگاه چرخ دستی صندوق یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. یک روز، کوچولو و مادرش به فروشگاه رفتند. آن­ها مخصوص خرید را برداشتند و در آن یک ، یک و کمی گذاشتند. کوچولو و مادر به طرف رفتند تا پول چیزهایی را که خریده بودند بدهند. همین موقع، کوچولو چشمش به یک افتاد که روی زمین افتاده بود. کوچولو به مادرش گفت: «این چرا این جا افتاده؟» مادر گفت: «شاید کسی آن را جا گذاشته است. نباید به چیزی که مال ما نیست دست بزنیم.»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 165صفحه 17