مجله خردسال 181 صفحه 19

، گندم­ها را روی یک برگ گذاشت و گفت: «تولدت مبارک!» ، فندق­ها را روی یک برگ گذاشت و گفت: «تولدت مبارک!» ،پنیر را روی یک برگ گذاشت و گفت: «تولدت مبارک!» با خوش­حالی گفت: «حالا وقت خوردن است، جشن شروع شد!» ،گندم­ها را خورد. ،فندق­ها را خورد. ،پنیر را خورد و همهی برگ­ها را خورد. آن روز به همه خیلی خیلی خوش گذشت.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 181صفحه 19