امیر کبوتری کوچولو
فریبا کلهر
امیر کوچولو سه تا اسباب بازی کوکی داشت.
اولی، یک قورباغه بود که وقتی کوکش میکرد، از جا میجهید. دومی، یک مار دراز و سبز بود که وقتی کوکش میکرد، روی زمین میخزید. سومی، یک خرس بود که وقتی کوکش میکرد، میدوید. یک شب، امیر کوچولو خواب دید قورباغهی کوکیاش به جای جهیدن، روی زمین میخرد. مار کوکیاش پا در آورده بود و به جای خزیدن، میدوید. خرس کوکیاش هم به جای دویدن، از جا میجهید. صبح وقتی امیر کوچولو از خواب بیدار شد، قبل از هرکاری پیش اسباب بازیهایش رفت، به قورباغه گفت: «سلام قورباغهی ماری!» به مار گفت: «سلام مار خرسی!» به خرس گفت: «سلام خرس قورباغهای!» بعد، رفت صبحانهاش را بخورد. قورباغه به سر تا پای خودش نگاه کرد و از بقیه پرسید: «منظور امیر کوچولو چی بود؟ مگر من شکل مار شدهام؟»
مارگفت: «مگر من شکل خرس شدهام؟» خرس گفت: «پس من چی بگویم؟ کجای من شکل و اندازهی قورباغه است؟»
آن شب، اسباب بازیها خواب امیر کوچولو را دیدند. در خواب هر
سه تای آنها، امیرکوچولو بال در آورده بود و مثل کبوتر پرواز میکرد.
صبح، وقتی امیر کوچولو از خواب بیدار شد پیش اسباب بازیهایش رفت.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 201صفحه 4