مجله خردسال 206 صفحه 8

فرشتهها پدربزرگ می­گوید:«امام شبها بیدار میماندند و نماز میخواندند.» دایی میگوید:«امام شبها بالای پشتبام میرفتند و ساعتها دعا میکردند.» مادرم میگوید:« حالا امام در آسمان است، کنار ستارهها و فرشتهها.» من هر شب به آسمان نگاه میکنم و دعا میخوانم. میدانم که امام مرا میبیند و دعای مرا میشنود.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 206صفحه 8