5- پلنگ کوچولو وقتی پدرش را سوار ماشین دید، تصمیم گرفت او هم سوار شود.
6- اما پدر به او گفت که این کار خیلی خطرناک است چون او هنوز کوچک است.
7- آن ها به خانه برگشتند.
8- پدر به او قول داد وقتی بزرگ تر شود، حتما او را سوار ماشین می کند.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 210صفحه 21