مجله خردسال 210 صفحه 22

پدر من ... پدر من یک نانوا است. او صبح خیلی زود به نانوایی می رود . پدر من با آرد، خمیر درست می کند و با خمیر، نان می پزد. شب ها وقتی که پدرم به خانه می آید، برای ما نان تازه می آورد. او حتی روزهای تعطیل را هم کار می کند. پدر من خیلی مهربان است. وقتی او نان می پزد، جلوی نانوایی پر از گنجشک می شود. پدرم می گوید: نان، هدیه ی خدا است. گنجشک ها هم می آیند تا سهم خودشان را ببرند، مثل آدم ها.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 210صفحه 22