مادرمن...
مـادر مـن در یـک کـارگـاه عـروسـکسـازی کـار میکند. من یک خرگوش سفید دارم که مـادرم آن را دوخته است.
یک روز به مادرم گفتم:
«کاش به کـارگاه نمیرفتید. توی خانه میمـاندید و فقط برای من عروسک درست میکردید!»
مادرم گفت:
«هر روز بـچههـای زیـادی منتظـر عروسـکهـایشان هستند. بـاید بروم و عروسکهـایشـان را درست کنم.»
من میدانـم! وقتـی که مـادرم عـروسـک هـمـهی بچههـا را درسـت کرد، توی خـانه میماند و فقط بـرای من عروسک درست میکند!
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 211صفحه 22