مجله خردسال 218 صفحه 19

کوچولو هنوز در فکر بودکه بخرد یا یا یا ؟ مادر او را صدا زد و گفت: «وقت رفتن است.» کوچولو پیش مادرش برگشت. مادر یک سبد پر، خرید کرده بود. اما هنوز توی دست کوچولو بود و او چیزی نخریده بود. کوچولو به سبد مادر نگاه کرد. در میان خرید­های او ، و را دید. کوچولو با خوش­حالی را به آقای فروشنده داد و یک خرید. کوچولو دست مـادرش را گرفت و با خود فکر کرد: «خرید کردن کـار سختی است و مـادر، چه­قدر خوب این کار را انجام می­دهد.»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 218صفحه 19