او کلاه برف را روی سرش گذاشته و خوابیده!
.......... به ........ تابید و تابید. کلاه برف آب شد و از سر .... جاری شد، .... شد و رفت و رسید به .... و .
.......... صدای ......... را شنید. چشم هایش را باز کرد و به .... سلام کرد.
...... گفت:« بهار رسید!» ..... فریاد زد:« بهار رسید!»
.......... و ...... و ...... و ...... و ........... همه فریاد زدند:« بهار رسید! بهار رسید!»
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 227صفحه 19