مجله خردسال 229 صفحه 21

پدر با قدرت زیادی پرید و بچه­اش را از آب گرفت. میمون کوچولو پدرش را محکم بغل کرد تا دوباره نیفتد. هر دوی آن­ها به این پدر قوی و شجاع افتخار میکردند. میمون کوچولو پیش مادرش برگشت دیگر از هیچ چیز نترسید.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 229صفحه 21