مجله خردسال 247 صفحه 6

هر گوشه می­رفتند، آن قدر می­درخشیدند که مینا زود آن­ها را پیدا می­کرد. مینا آن­قدر بازی کرد تا خسته­ی خسته شد و خوابش برد. صبح وقتی بیدار شد، باد نمی­آمد. ماه نبود. خانه­ی ابری هم نبود. مینا با خودش گفت: «شاد همه­ی این­ها ، فقط خواب بود! یک خواب شیرین!»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 247صفحه 6