مجله خردسال 252 صفحه 22

پدرمن... پدر من یک کشتی­گیر است. او خیلی قوی و پر زور است. پدر من یک عالمه مدال دارد آن­ها را در مسابقه­ها برنده شده است. من اجازه ندارم به مدال­های پدرم دست بزنم. اما یک بار که پدر در مسابقه اول شد، مدال طلایش را به گردن من انداخت و ما با هم عکس گرفتیم. مادرم آن عکس را به دیوار اتاق زده است. من آرزو می­کنم یک روز مثل پدرم قوی و پر زور بشوم.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 252صفحه 22