مجله خردسال 267 صفحه 22

پدر من ... پدر من مهندس برق است. او ناشنوا است. مادرم می گوید زمان جنگ، یک بمب بزرگ نزدیک سنگر پدرم منفجر شد و از آن رو ز به بعد، پدرم دیگر هیچ صدایی را نمی شنود. من و مادر، با زبان اشاره با او حرف می زنیم. پدرم در یک شرکت بزرگ خانه سازی کار می کند. او نقشه ی برق ساختمان ها را می کشد. من از وقتی که خیلی خیلی کوچک بودم زبان اشاره را از مادرم یاد گرفتم. من و پدر، فیلم های خنده دار ار خیلی دوست داریم. ما همیشه با هم فیل تماشا می کنیم. من حرف هایی را که در فیلم می گویند. بازبان اشاره به پدرم می گویم. آن وقت هر دو با هم می خندیم. پدر من خیلی با هوش است. اگر موقع حرف زدن به لب های ما نگاه کند می فهمد ما چه گفته ایم. من و مادرم، او را هزار هزار تا دوست داریم.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 267صفحه 22