مجله خردسال 295 صفحه 18

گوساله جوجه زنبور گاو کره اسب مرغ بره اسب گوسفند با معرفی شخصیت های داستان به کودک ، از او بخواهید در خواندن داستان شما را همراهی کند . هرکس پیش مادرش ! یکی بود ، یکی نبود . غیر از خدا هیچ کس نبود . یک روز و و و با هم بازی می کردند که یک کوچولو ، ویزویز کنان به آن ها نزدیک شد و پرسید : « شماها کی هستید؟ » گفت :« مادر من یک است و من بچه ی او هستم . » گفت : « مادر من یک است و من بچه ی او هستم . » گفت : « مادر من است و من بچه ی او هستم . » گفت : « مادر من است و من بچه ی او هستم . » بعد و و از پرسیدند : « تو کی هستی؟ » کمی

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 295صفحه 18