مجله خردسال 355 صفحه 16

آسمان مرجان کشاورزی آزاد صبح بود و آسمان آبی آبی. دو تا ابر بزرگ وسط آسمان کشیدم. مادرم ابرها را جمع کرد و با آن ها برایم لحاف دوخت. ظهر بود و آسمان آبی آبی. یک خورشید وسط آسمان کشیدم. مادرم خورشید را زیر قابلمه گذاشت و برایم غذا پخت. حالا شب است و آسمان سرمه ای. می خواهم هزار تا ستاره بکشم تا مادرم با آن ها، پیراهن را پولک دوزی کند!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 355صفحه 16