مجله خردسال 363 صفحه 6

کشید، چنان جیغی کشید که تمام شیشه های در و پنجره شکست و ریخت. آینه هم خرد شد و ریخت. آینه پری آزاد شد. بال های سفید و نقرهایاش را باز کرد و پرید و رفت. کجا رفت؟ رفت به شهر پری ها. الان هم آن جاست! زندگی خوبی دارد. عروسی کرده و دو تا بچه دارد! یک پسر و یک دختر! بعضی وقت ها که یاد آینه می افتد. دلش برای او خیلی تنگ میشود.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 363صفحه 6