مجله خردسال 364 صفحه 10

برو نیا به اینجا ناصر کشاورز دوباره مادرم داشت غذا درست می کرد نشسته بود مامان به خاطر کمر درد! من از حیاط او را به حال گریه دیدم کبوتری شدم زود به سوی او پریدم برای لحظه ای بست دو چشم خیس خود را به خنده گفت:" برگرد، برو نیا به این جا!" تعجبی نکردم که داشت خنده می کرد برای این که او داشت پیاز رنده می کرد.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 364صفحه 10