اما کلاغ پرید و رفت. کلاغ ناقلا، روی بلندی نشست و خواست دوباره قار قار کند که ... چشمش به خرس های عصبانی افتاد! کلاغ ساکت شد. منقارش را بست و از ترس قار قار نکرد! !