مجله خردسال 387 صفحه 18

موش وقتی بابا در زد،من زیر میز قایم شدم. بابا توی اتاق آمد ولی مرا ندید. وقتی روی صندلی نشست، من از زیر میز، پایش را قلقلک دادم. بابا از جا پرید و گفت:«وای! زیر میز یک موش داریم!» من و مامان از خنده غش کرده بودیم، بابای من از موش میترسد!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 387صفحه 18