مجله خردسال 392 صفحه 6

نمک داشت پاشید بیرون و ریخت روسر و صورت مهمانها و عروس و داماد. نمکدان نفس راحتی کشید و گفت:«آخیش! راحت شدم! و دیگر، از آن به بعد، دلش شور نزد. شاید هم زد، کسی چه میداند!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 392صفحه 6