مجله خردسال 394 صفحه 20

با معرفی شخصیت­های داستان به کودک از او بخواهید در خواندن داستان شما را همراهی کند. جوجه اردک قورباغه کرم برکه شنا یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا، هیچ کس نبود. کوچولویی بود که هر روز به کنار میرفت. نه برای شنا! برای بازی با دوستانش. از شنا کردن میترسید و هیچوقت توی آب نمیرفت. او با و دوست بود. میدانست که یک روز پروانهی زیبا میشود. برای همین هم هر روز به او سر میزد و حالش را میپرسید. روی شاخهی یک درخت، کنار زندگی میکرد. یک روز وقتی که و مشغول حرف زدن بودند و در آب شنا میکرد،

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 394صفحه 20