مجله خردسال 398 صفحه 18

بچه­ی همسایه­ی ما وای! یک بچه گریه میکند. اما، ما بچهی کوچولو نداریم. همسایهی ما هم بچه ندارد. پس کی گریه میکند؟ مادرم پنجره را باز کرد و گفت:«نگاه کن! یک بچه گربهی کوچولو زیر پنجره نشسته! این صدای بچه گربه است!» مادرش آمد و او را برد زیر پلهها! حالا ما یک همسایه داریم که بچهی کوچولو دارد. همسایهی ما یک گربه است!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 398صفحه 18