
فرشتهها
مادرم، چادر و جا نمازش را زا کمد بیرون آورد. گفتم:«الان میخواهید نماز بخوانید؟» مادرم گفت:«الان نه. وقتی که اذان گفتند، نماز میخوانم.» پرسیدم:«چرا وقتی که اذان گفتند نماز میخوانید و هر موقع که دلتان خواست نماز نمیخوانید؟»
مادرم گفت:«وقت اذان، همهی مسلمانان دنیا آمادهی نماز میشوند. همه رو به خانهی خدا میایستند و در یک زمان یک دعا را میخوانند. این کار خدا را خوشحال میکند، چون او دوست دارد مردم را در کنار هم و با هم مهربان ببیند. وقتی همه برای نماز میایستند و در یک زمان، به چیزی جز خدا و مهربانیهای او فکر میکنند، دنیا زیباتر میشود.»
از تلویزیون صدای اذان آمد. مادرم گفت:«اما خدا، همیشه دعاهای ما را میشنود. همیشه به حرفهای ما گوش میدهد، چه وقت اذان باشد، چه نباشد.»
وقت اذان بود. مادرم نماز میخواند مثل همهی مسلمانان دنیا و خدا خوشحال بود.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 403صفحه 8