مجله خردسال 404 صفحه 4

مرجان کشاورز آزاد درخت پیر وقتی شاخههای درخت پیر را میبریدند، او خیلی غمگین بود. درخت نمیدانست که چرا شاخههایش را میبرند. وقتی برگهای شاخههای بریده شده را جدا کردند، درخت باز هم نفهمید که چرا این کار را میکنند. درخت ایستاده بود و فقط نگاه میکرد. شاخههای بریده شده را با فاصلههای منظم، در زمین فرو کردند و با آنها، دور تا دور زمین، حصار چوبی کشیدند. درخت، هر صبح که چشمهایش را باز میکرد، حصار چوبی دور تا دورش را میدید و هر شب، میخوابید تا در خواب، شاخههای بلند و پر برگش را ببیند.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 404صفحه 4