مجله خردسال 408 صفحه 8

فرشته­ها یک روز به ماردم گفتم:«خوش به حال فرشتهها، همیشه پیش خدا هستند.» مادرم خندید و گفت:«خوش به حال ما که همیشه خدا پیش ما است.» گفتم:«همیشه؟» مادرم گفت:«خدا همیشه کنار تو است. حتی وقتی که خواب هستی. وقتی که تنها هستی. وقتی که بازی میکنی ... خدا تو را میبیند و از کارهای خوب تو خوشحال میشود. خدا دوست دارد که تو هم همیشه به یاد او باشی و با او حرف بزنی.» من با خدا حرف میزنم. او مرا میبیند. من خدا را خوش حال میکنم. میدانم که فرشتهها میگویند:«خوش به حال آدمها که خدا همیشه با آنها است.»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 408صفحه 8