مجله خردسال 408 صفحه 18

درخت درخت خواب دید که جورابهایش را شسته و آنها را به شاخههایش آویزان کرده تا خشک شوند. درخت خواب دید که یاد گرفته، بند کفشهایش را ببندد. درخت پا نداشت اما یک جفت کفش داشت و یک جفت هم جوراب داشت. کفش و جورابها را، یک مسافر، زیر سایه او جا گذاشته بود. مسافری که با پای برهنه، روی چمنها دوید بود تا دور، دور ...

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 408صفحه 18