
درخت
جلوی خانهی ما یک درخت بود که اصلا میوه نداشت. او خیلی ناراحت بود.
یک روز، روی کاغذ، سیب و گلابی و گیلاس کشیدم و به پدرم گفتم:«اینها را برای درخت ببریم!»
من و پدرم، میوههای کاغذی را با نخ به شاخههای درخت بستیم.
حالا جلوی خانهی ما یک درخت است که هم سیب دارد، هم گلابی و هم گیلاس ! او خیلی خوشحال است.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 414صفحه 18