وقتی پدر، با یک غذای خوش مزه برگشت... مادر بچه سمور را آرام توی آب گذاشت. و او آرام شنا کرد. مثل همهی سمور های آبی! خانم و آقای سمور به بچهی کوچولویشان افتخار میکردند.