مجله خردسال 454 صفحه 19

دوستان خوب فریبرز لرستانی سعید همیشه اسباببازیهایش را میآورد تا با هم بازی کنیم. گربهام توی حیاط میدود تا من هم به دنبالش بدوم و میو میو کنم. باد برایم سوت میزند و من دست میزنم. ابر خودش را به شکل یک حیوان در میآورد تا مرا بخنداند. خورشید با دستهای گرمش موهایم را نوازش میکند. گل سرش را روی دستم خم میکند و میگوید:«مرا بو کن! مرا بو کن!» خاله سوسکه مرا به عروسیاش دعوت کرده است! من دوستان خوبی دارم که آنها را خیلی دوست دارم!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 454صفحه 19