مجله خردسال 456 صفحه 3

با من بیا دوست من سلام. من عصا هستم. وقتی کسی پایش درد میکند و نمیتواند خوب و راحت راه برود، من به او کمک میکنم تا به من تکیه کند و آرام آرام راه برود. من عصای یک پدربزرگ هستم و باید همیشه کنار دست او بمانم تا اگر خواست راه برود، فوری کمکش کنم. الان پدربزرگ خواب است و مرا لازم ندارد. برای همین هم پیش تو آمدم تا با هم مجله ی دوست خردسالان را ورق بزنیم، شعر و قصه بخوانیم، نقاشی کنیم و چیزهای تازه یاد بگیریم، پس دست مرا بگیر و با من بیا...

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 456صفحه 3