تاب بستند و تاب خوردند. یک روز گذشت، دو روز گذشت. آدمهایی که خانه نداشتند، آمدند و توی جنگل خانه ساختند. جنگل کم کم شد یک شهر جنگلی. شهر ناخدای پاجنگلی!