گفت: «چند بار بگویم؟ اسم من است نه کله سبز!»
گفت: «عصبانی نشو ! ما از یک سیارهی دور دور آمدهایم.»
پرسید: « برای چی آمدهاید؟»
گفت: «ازکنار سیارهی شما رد میشدیم که چشممان به تو افتاد. دیدم خیلی شبیه ما هستی، آمدیم تا با تو بازی کنیم.»
با خوشحالی گفت: «دنبال من بیایید و توی آب شیرجه بزنید.»
پرید توی آب، بعد و و و پریدند توی آب.
، قورقور کرد و شنا کرد.
هم قورقور کرد و مثل شنا کرد.
خواست قورقور کند که گفت: «تلق، تلق!»
گفت: «تلق، تلق نه! قور، قور»
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 103صفحه 18