قصهی حیوانات
2) و پدربزرگ.
1) میمون کوچولو، در یک خانوادهی بزرگ زندگی میکرد. کنار پدر، مادر، عموها، خالهها...
3) آنها هر روز دور هم جمع میشدند و مشغول نظافت و تمیز کردن همدیگر میشدند.
4) اما میمون کوچولو خیلی بازیگوش بود. او همیشه موقع نظافت فرار میکرد.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 134صفحه 20