مجله خردسال 143 صفحه 19

آفتاب تابید و غنچه، کم کم بیدار شد. گلبرگهایش را باز کرد و یک زیبا شد. گفت: «چه قدر شبیه من است!» گفت: «این گل، رنگ من است!» گفت: «گفته بودم اگر غنچه، شود، رنگ مرا خواهد داشت.» در حالی که بالا و پایین می­پرید، گفت: «این ، رنگ من است.» ، مثل ، مثل و و مثل بود، رنگارنگ و زیبا.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 143صفحه 19