مجله خردسال 224 صفحه 19

خندید و گفت:"شوخی کردم!" و و زیر یک بزرگ رفتند و تا وقتی که باران تمام شد، همان جا ماندند. بعد ازپشت بیرون آمد و دوباره همه جا گرم و روشن شد. زیر نور بال­هایش را خشک کرد. از و خداحافظی کرد و رفت. آن­ها هیچ وقت آن روز بارانی را فراموش نکردند.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 224صفحه 19